loading...

کیوان نادری

بازدید : 203
پنجشنبه 27 خرداد 1400 زمان : 0:05

پرخاشگری نوجوانان ، علل، پیامد ها و نحوه برخورد صحیح با پرخاشگری

پرخاشگری نوجوانان یکی از چالش هایی است که بسیاری از والدین با آن رو به رو می شوند و نمی توانند از پس آن بر بیایند، در نوجوانان برخی از تغییرات جسمی و روانی به وجود می آید که باعث بروز خشم و رفتار های پرخاشگرانه در نوجوان می شود اما در بسیاری از موارد پرخاشگری نوجوان به سبک های فرزند پروری والدین و نحوه برخورد آن ها با نوجوان بستگی دارد.

یکی دیگر از مشکلات در دوران نوجوانی زود رنجی می باشد. اگر نوجوان بیش از اندازه خشمگین شود و قادر نباشد رفتار خود را کنترل کند این مسئله ممکن است برای او آسیب زننده باشد، بنابراین بهتر است والدین آگاهی لازم درباره علل، ریشه، درمان و راهکارهایی برای پرخاشگری نوجوانان را کسب کنند تا بتوانند از نوجوان حمایت کنند تا او این دوره را با موفقیت پشت سر بگذارد.

والدین برای کاهش تنش میان خود و فرندان و پیشگیری از درگیری می توانند به مشاوره خانواده مراجعه کنند و از او کمک بخواهند.

پرخاشگری نوجوانان

خشم حالت هیجانی و بر انگیختگی می باشد که هنگام رو به رو شدن با مشکلات و مسائل روز مره و همچنین محرک های نامناسب محیطی به صورت های مختلف بروز پیدا می کند، خشم و پرخاشگری حالت هایی می باشد که همه انسان ها آن را تجربه کرده اند و چندین بار در طول زندگی با آن رو به رو شده اند و با آن آشنا هستند.

اما احساس خشم و پرخاشگری در دوران نوجوانی می تواند با شدت بیشتری بروز پیدا کند و نوجوان زمانی که از دنیای کودکی خود خارج شده است در حال تغییر و رو به رو شدن با بحران های بزرگسالی از جمله پذیرش مسئولیت های اجتماعی می باشد به همین دلیل اغلب پرخاشگری می کند. در حقیقت پرخاشگری یکی از ویژگی های دوران نوجوانی محسوب می شود.

ویژگی هایی که سبب پرخاشگری در دوران نوجوانی می شوند

نوجوانی مرحله ای است که فرد طی آن برای ورود به بزرگسالی آماده می شود، این دوره با تغییرات جسمی و روحی بسیاری همراه می باشد و نوجوانان در این دوره از زندگی ویژگی هایی را تجربه می کند که در پرخاشگری آن ها نقش زیادی دارد در ادامه این مقاله برخی از این ویژگی ها را به طور دقیق مورد بررسی قرار می دهیم.

پرخاشگری نوجوانان، ویژگی های جسمانی

فرد در دوره نوجوانی از نظر جسمانی تغییراتی در او ایجاد می شود و ویژگی هایی در او به وجود می آید که احتمال دارد باعث بروز پرخاشگری در او شود در زیر بعضی از این ویژگی ها را ذکر می کنیم:

  • آغاز بلوغ جسمانی
  • بروز صفات ثانویه و اولیه جنسی
  • سن ناشی گری
  • ناهماهنگی در حرکات
  • تغییرات هورمونی
  • احساس خستگی و درد عضلانی

پرخاشگری نوجوانان، ویژگی های شناختی

در دوران نوجوانی ویژگی های شناختی مانند رشد تفکر، قدرت استدلال، نظریه پردازی، رسیدن به مفهوم خود و رشد هویت، استقلال طلبی و مسئولیت پذیری در نوجوانان رشد می کند که ممکن است باعث شود که در این دوران نوجوان دچار بحران هویتی شود.

پرخاشگری نوجوانان، ویژگی های اجتماعی

در دوران نوجوانی، فرد نیاز دارد تا در گروه های مختلف همسالان خود عضو شود، هم چنین به کسب و کار، موقعیت های اجتماعی و تشخیص طلبی و به استقلال نیاز دارد که از ویژگی های دوران نوجوانی به شمار می آیند نوجوان ممکن است در هر کدام از این نیاز ها با مشکلاتی رو به رو شوند که در این صورت دچار خشم و پرخاشگری می شود.

پرخاشگری نوجوانان، ویژگی های عاطفی

در دوران نوجوانی فرد ممکن است بی ثباتی در هیجانات، ناشی گری در ابراز احساسات و عواطف، ترس، کمرویی، خجالتی بودن، تخیل و رویا پردازی عواطف را تجربه کند و این ویژگی باعث شود شخصیتی زودرنج و حساس داشته باشد و نتواند احساسات خود را کنترل و مدیریت کند.

علل پرخاشگری نوجوانان چیست؟

پیش از آن که به دنبال راهکار های مناسب برای برخورد با پرخاشگری نوجوانان باشید ابتدا باید علل پرخاشگری را در آن ها پیدا کنید، خشم و پرخاشگری که در نوجوانان به وجود می آید علاوه بر ویژگی های ذکر شده احتمال دارد دلایل مختلفی داشته باشد که در زیر بخشی از آن را شرح داده ایم.

  • فعالیت هورمون های جنسی در دوره نوجوانی
  • فاکتور های ژنتیکی
  • رفتار های پرخاشگرانه قبلی
  • قربانی آزار جنسی یا فیزیکی بودن
  • در معرض خشونت قرار گرفتن در خانه و جامعه
  • پرخاشگری و خشم در رسانه ها
  • استفاده از الکل و مواد مخدر
  • حضور سلاح گرم در خانه
  • آسیب مغزی در اثر ضربه
  • تجاوز به حق و حقوق نوجوانان یا چشم پوشی از مالکیت او
  • آزار های کلامی و توهین به شخصیت نوجوان
  • تنبیه یا حمله های فیزیکی و بدنی به نوجوان
  • بی توجهی به علایق نوجوان
  • تحت فشار قرار دادن نوجوانان و مجبور کردن آن ها به انجام کار هایی که دوست ندارند
  • برخورد نامناسب با آن ها و امر و نهی زیاد در امور

با توجه به مواردی که بیان شد والدین باید شناخت خود را از این دوران حساس بالا ببرند و همچنین فرزندشان را نیز بشناسند تا بتوانند علت های پرخاشگری در دوران نوجوانی را تشخیص دهند و پیشگیری های لازم را در این مورد انجام دهند.

پرخاشگری نوجوانان، تفاوت پرخاشگری در دختران و پسران

هر دو جنس دختر و پسر احتمال دارد دچار خشم و پرخاشگری شوند اما معمولا پسران بیش تر دچار خشم می شوند و رفتار های پرخاشگرانه ای از خود بروز می دهند و علت این امر ممکن است به دلیل ویژگی های جسمی و نداشتن محدودیت های محیطی می باشد.

بر اساس مطلب بیان شده خشم و عصبانیت توسط پسران در خانواده و محیط بیشتر مورد قبول می باشد و به همین دلیل کم تر مورد بازخواست خانواده قرار می گیرند و برای آن ها تهدید و تنبیه ای وجود ندارد، در حالی که خانواده و محیط از دختران انتظار دارند شخصیت آرامی داشته باشند و کمتر عصبانی شوند و همچنین از خشم و پرخاشگری آن ها جلوگیری کنند.

تاثیر خانه و مدرسه در بروز پرخاشگری نوجوانان

در بسیاری از اوقات احتمال دارد خشم و پرخاشگری توسط نوجوان به دلیل رابطه گسسته او با والدینش باشد و هم چنین به دلیل عدم امنیت روانی نوجوان دچار پرخاشگری می شود و زمانی که نوجوانی در روابط خانوادگی مورد طر شدن، تهدید، تنبیه و تحقیر قرار بگیرد و والدین در نوع تربیت خود درست عمل نکرده باشند در این هنگام دچار عدم امنیت روانی شده است و برای این که از خود دفاع کند و محافظت نماید دست به پرخاشگری می زند.

در این هنگام نوجوان از طریق پرخاشگری کردن به مقابله با والدینش می پردازد، با این کار والدین سعی می کنند تا نوجوان را بیشتر تحت فشار قرار دهند تا تربیت درست تری داشته باشد و شرایطی شبیه خانواده در مدرسه هم وجود دارد با این تفاوت که به جای والدین، معلمان، مدیر و هم کلاسی های نوجوان هستند که با تحت فشار قرار دادن نوجوان باعث بروز خشم و پرخاشگری می شوند.

در صورتی که اگر والدین، معلمان و کسانی که با نوجوان در ارتباط هستند اطلاعات و آگاهی های خود را در مورد دوران نوجوانی و حساسیت آن افزایش دهند و با ویژگی های این دوران آشنا شوند بسیاری از مشکلات کاهش می یابد و هم نوجوان هم آن ها احساس بهتری پیدا می کنند.

منبع : درمان پرخاشگری نوجوانان به سادگی

بازدید : 218
پنجشنبه 27 خرداد 1400 زمان : 0:03

خودارضایی یا استمنا، یکی از روش های ارضای میل جنسی است که از طریق تحریک و برانگیختگی اندام های جنسی خود، (خود تحریکی از طریق لمس آلت در مردان و لمس کلیتوریس در زنان)، صورت می گیرد و فرد از این طریق می تواند ارگاسم و اوج لذت جنسی را تجربه کند. اعتیاد به خود ارضایی مشکلی است که در این مقاله به آن پرداخته می شود.

خودارضایی یک روش جنسی طبیعی و رایج در میان زنان و مردان است.

آمار دقیقی از خودارضایی در ایران وجود ندارد، اما نتیجه تحقیقی در آمریکا نشان داده است که 95 درصد از مردان و 89 درصد از خانم ها در طول زندگی خود، خودارضایی می کنند.

اگرچه که در ایران به این مسئله به عنوان یک تابو و به عنوان یک عمل ناپسند نگاه می شود و به همین دلیل افراد به راحتی در مورد آن حرف نمی زنند و حتی ممکن است اگر در زندگی خود، خودارضایی را تجربه کرده باشند، آن را انکار کنند، اما عدم گزارش آن به این معنی نیست که این عمل در ایران آمار پایینی دارد.

اگر استثنائات را در نظر نگیریم و بخواهیم در مورد عموم افراد صحبت کنیم، می توانیم ادعا کنیم که نیاز جنسی یک نیاز مشترک در بین همه افراد است و زمانی که فرد به دوران بلوغ می رسد و هورمون های جنسی در بدن فرد افزایش پیدا می کند، طبیعتا میل جنسی فرد نیز زیاد می شود و زمانی که فرد شرایط ارضای نیاز جنسی با شریک جنسی را نداشته باشد و احساس برانگیختگی جنسی بالایی داشته باشد، احتمال آن خیلی زیاد است که به خودارضایی روی بیاورد، به همین دلیل است که شیوع آن را نمی توانیم انکار کنیم و می توانیم آن را نوعی رفتار طبیعی جنسی تلقی کنیم که البته در کتاب راهنمای تشخیصی اختلالات روانی نیز، طبیعی بودن آن تایید شده است.

دیدگاه های مربوط به خودارضایی

در ارتباط با خودارضایی نظرات مختلفی وجود دارد و در فرهنگ ها و ادیان مختلف، دیدگاه هایی که در مورد خودارضایی وجود دارند بسیار متفاوت است.

برخی از نظرات مربوط به خودارضایی از اعتقادات دینی سرچشمه می گیرد و دیدگاه های جدیدتر سعی کرده اند از نظر علمی به این پدیده نگاه کنند.

اگر نظر بزرگترها و حتی جوانان و نوجوانان را در مورد خودارضایی بپرسید، احتمالا با این نظر روبرو می شوید که خودارضایی عملی بسیار مذموم است و جدا از اینکه از نظر شرعی امری منع شده است و گناه محسوب می شود، عوارض جسمی و روانی زیادی را به همراه دارد.

اعتیاد به خودارضایی

همه ما می دانیم که در دین اسلام تاکید زیادی به ازدواج شده است و بسیاری از ما با این جمله که ازدواج نیمی از دین را تکمیل می کند، آشنا هستیم، همچنین خودارضایی در دین اسلام به شدت منع شده است و گناه کبیره محسوب می شود. حال فکر می کنید که علت منع شدید خودارضایی در دین اسلام چه می تواند باشد؟

ارضای نیاز جنسی، در کنار ارضای نیازهای روانی و عاطفی، از جمله دلایل مهم ازدواج است. همانطور که در تعریف خودارضایی اشاره کردیم، خودارضایی روشی برای ارضای نیاز جنسی است و دلیل منع خودارضایی در دین اسلام می تواند این مسئله باشد که اگر فردی نیازهای جنسی خود را از طریق خودارضایی برطرف کند، ممکن است این روش را روشی مناسب و جایگزین برای ارضای نیازهای جنسی اش بداند و همین امر سبب شود که فرد نسبت به ازدواج کردن بی تفاوت شود و همین امر می تواند زمینه ساز بسیاری از گناهان دیگر و البته کم شدن نسل بشریت شود. این فرضیه می تواند محتمل و البته تا حدی قابل پذیرش باشد.

اما به نظر می رسد که از قدیم الایام برای اینکه بتوانند فرد را از اقدام برای خودارضایی منصرف کنند، تلاش شده است که بتوانند با بیان عوارض و پیامدهای مختلف خودارضایی علاوه بر ایجاد احساس گناه، احساس ترس را نیز در فرد ایجاد کنند.

از جمله عوارضی که برای خودارضایی مطرح شده است موارد زیر هستند:

  • نابینایی
  • ناباروری
  • ریزش مو
  • بیماری های روانی (اضطراب، استرس و ...)
  • انزال زودرس
  • کوچک شدن آلت تناسلی
  • آسیب به اندام تناسلی
  • کاهش توجه و تمرکز

اما مسئله اصلی اینجاست که بسیاری از افرادی که خودارضایی را تجربه می کنند، از عواملی مثل اضطراب و استرس و خستگی نیز شکایت می کنند و چون مطالبی نیز در مورد عوارض خودارضایی شنیده اند، این نشانه ها را، پیامد خودارضایی می ببینند و در ذهنشان خودشان را بابت این مسئله سرزنش می کنند.

دیدگاه دینی و فرهنگی

نکته ای که نیاز است به آن توجه کنیم مسائل فرهنگی و دینی حاکم بر جامعه است، تصور کنید که فردی در خودش احساس نیاز جنسی شدیدی را تجربه می کند و مدتی با خود کلنجار می رود که این احساس نیاز را در خود سرکوب کند، اما بعد از مدتی احساس درماندگی می کند و احساس می کند توان مقابله با نیاز جنسی خود را ندارد.

متاسفانه هرچقدر که فرد بیشتر تلاش می کند احساس نیاز جنسی خودش را سرکوب کند، بیشتر احساس ناتوانی می کند، حال بر سر دو راهی سختی قرار می گیرد، اینکه همچنان تنش و اضطراب ناشی از برانگیختگی جنسی را تحمل کند یا اینکه به خودارضایی رو بیاورد. بعد از مدتی که فرد با خود کلنجار می رود، تصمیم می گیرد به خودارضایی بپردازد و نیاز جنسی خودش را برطرف کند، اما به دلیل تصور منفی که در مورد خودارضایی وجود دارد، فرد بعد از خودارضایی به شدت احساس گناه و بی ارزشی می کند و احساس می کند که انسان ارزشمند و درستکاری نیست، به شدت سعی در پنهان کردن این کار دارد و از این مسئله می ترسد که اگر کسی، مخصوصا پدر مادر متوجه شوند که او خودارضایی می کند، از او روی برگردانند و سرزنشش کنند.

طبیعی است که در چنین شرایطی، فرد احساس شرم، گناه و بی ارزشی کند و اضطرابزیادی را تحمل کند و در پی تجربه این احساسات، ابتلا به اختلال افسردگیو در نتیجه اختلال افسردگی، کاهش توجه و تمرکز و خستگی های مداوم وجود خواهد داشت. بنابراین می توانیم بگوییم که دیدگاه های فرهنگی و دینی موجود باعث می شوند که فرد، با انجام خودارضایی های مکرر، از نظر روانی تحت فشار و آسیب قرار بگیرد.

از طرفی، در بسیاری از مواقع افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی و افسردگی برای اینکه مدتی را از احساسات منفی خود فرار کنند، به خودارضایی رو می آورند که در اینصورت احتمال اعتیاد به خودارضایی در فرد بالاست. بنابراین در چنین شرایطی نمی توانیم ابتلا به اختلال روانی را پیامد خودارضایی بدانیم بلکه می توانیم بگوییم که اعتیاد به خودارضایی، پیامد اختلالات روانی می باشد.

اما اگر بخواهیم که دیدگاه واقع بینانه ای داشته باشیم، نمی توانیم به طور مطلق بگوییم که خودارضایی هیچگونه آسیبی به فرد وارد نمی کند و افراد بی وقفه می توانند خودارضایی کنند بدون آنکه محدودیتی داشته باشند. بنابراین این سوال پیش می آید که چه زمانی، خودارضایی باعث آسیب به فرد می شود؟

دقت کنید که همانقدر که خود ارضایی می تواند رفتاری طبیعی و بی خطر باشد، به همان اندازه نیز می تواند آسیب زا باشد. به این دلیل که خودارضایی یک رفتار جنسی کاملا در دسترس است و فرد هر زمان که اراده کند می تواند، به خودارضایی بپردازد و همین امر می تواند سبب شود که خودارضایی به صورت رفتاری اعتیادی در فرد بروز پیدا کند. از آنجایی که زیاده روی و اعتیاد در هر زمینه ای می تواند به فرد آسیب وارد کند، اعتیاد به خودارضایی نیز می تواند آسیب زیادی به فرد وارد کند.

اعتیاد به خودارضایی سبب می شود که ذهنیت فرد مدام درگیر این مسئله باشد و دیگر نه به قصد رفع نیاز جنسی، بلکه از سر عادت و در اکثر اوقات تمایل به خودارضایی داشته باشد و همین امر سبب شود که فرد برای اینکه بتواند به خودارضایی بپردازد، مدام از دیگران فاصله بگیرد و از حضور در جمع خودداری کند.

منبع : ترک اعتیاد به خودارضایی به روش نوین همراه با مشاوره آنلاین

بازدید : 170
چهارشنبه 19 خرداد 1400 زمان : 17:59

دگزامفتامین، موارد و عوارض مصرف دگزامفتامین

دگزامفتامین چیست و در چه مواردی مورد استفاده قرار می گیرد؟ دگزامفتامین همان دکستروآمفتامین است که نوعی داروی محرک عصبی می باشد و باعث افزایش فعالیت مغزی می شود و در مواردی مانند بیش فعالی کودکان و حمله خواب مورد استفاده قرار می گیرد، اما این دارو عوارض جسمانی و روانی بسیاری دارد و می تواند مشکلات بسیاری برای فرد ایجاد کند.

دگزامفتامین با داروهای ضد افسردگی نیز تداخل ایجاد می کند و برای کودکان زیر ۶ سال، مادران شیرده و افرادی که سابقه قلبی دارند منع مصرف دارد.

اگر می خواهید در مورد این دارو اطلاعاتی کسب کنید و قصد مصرف آن را دارید این مقاله را تا انتها مورد مطالعه قرار دهید، همچنین می توانید از روانشناس کمک بگیرید تا بدون مصرف داروهایی که عوارض دارند بیش فعالی و حمله خواب را مورد درمان قرار دهید.

دگزامفتامین چیست؟

دگزامفتامین یا دکستروآمفتامین داروی محرک عصبی مرکزی می باشد این دارو بر روی اعصاب مغز و انتقال دهنده های عصبی مغزی تاثیر می گذارد و تغییراتی در جهت بیش فعالی و کنترل تکانه ایجاد می کند، این دارو هم چنین برای درمان نارکولپسی یا همان حمله خواب و اختلال بیش فعالی و نقص توجه مورد استفاده قرار می گیرد.

میزان و نحوه مصرف داروی دکستروآمفتامین

میزان مصرف این دارو از مقدار بسیار کم شروع شده است و به تدریج تحت نظر پزشک معالج و بر اساس علت بیماری که می تواند بیماری بیش فعالی یا نارکولپسی باشد افزایش می یابد، این دارو ۳ تا ۴ ساعت بعد از مصرف اثر می گذارد و روزی ۲ تا ۴ بار تجویز می گردد.

مصرف دگزامفتامین باعث کاهش وزن و اشتهای فرد می شود و به همین دلیل باید دائما قد و وزن کودک چک شود و در زمانی که مشکل برای فرد ایجاد می کند مصرف دارو باید قطع شود و دوباره شروع شود.

افرادی که از داروی دگزامفتامین استفاده می کنند باید حتما پزشک خود را از انواع داروهای دیگری که مصرف می کنند مطلع سازند، داروی دگزامفتامین باید به تدریج و تحت نظر پزشک قطع شود و از قطع شدن ناگهانی آن به شدت خودداری نمایید.

داروی دگزامفتامین، عوارض روانی

دگزامفتامین دارای عوارض جانبی روحی و روانی می باشد و در صورتی که بدون تجویز پزشک و به صورت خودسرانه استفاد شود باعث وابستگی شدید جسمانی و بروز علائم اعتیاد می شود، در زیر نمونه هایی از عوارض جانبی روحی و روانی آن را بیان می کنیم.

  • بی قراری
  • بی خوابی
  • وحشت شبانه
  • خواب آلودگی
  • بی حوصلگی
  • تحریک پذیری
  • عصبانیت یا اضطراب
  • افسردگی شدید و طولانی مدت
  • شادی
  • نوسانات خلقی
  • پارانویا
  • توهم
  • سایکوز

داروی دگزامفتامین، عوارض جسمانی

علاوه بر عوارض روحی این دارو عوارض جسمانی هم دارد که در زیر نمونه هایی از آن را بیان می کنیم و در صورتی که این علائم شدت گرفت باید سریع به پزشک مراجعه کنند.

  • بی اشتهایی و کاهش وزن
  • خشکی دهان
  • کاهش سرعت رشد در کودکان
  • اسهال و یبوست
  • تپش قلب و افزایش فشار خون
  • سردرد و سرگیجه
  • تاری دید و مشکلات خواندن و تغییر دید
  • افزایش فشار چشم
  • ناتوانی و افت میل جنسی و اختلال در نعوظ
  • تب و تشنج
  • تعریق و لرزش دست ها
  • درد قفسه سینه
  • حمله قلبی یا سکته مغزی
  • انجام حرکات غیر عادی و غیر طبیعی مانند تیک

تداخلات دارویی دکستروآمفتامین

مصرف داروهای مشتق آمفتامین با داروهایی که برای درمان افسردگی تجویز می شوند مانند مونوآمین اکسید و هم چنین ضد افسردگی های سه حلقه ای منجر به عوارض قلبی می شود و تداخلات دارویی به همراه خواهد داشت و اگر این دارو همزمان با داروی پارکینسون استفاده شود باعث بروز عوارض عصبی خواهد شد.

دگزامفتامین با داروهای محرک اعصاب مرکزی و داروهای سرماخوردگی تداخل ایجاد می کند. این دارو بر داروهای کاهش فشار خون اثر معکوس می گذارد و به همین دلیل افرادی که نارسایی قلبی و فشار خون بالا دارند و از داروی کاهش فشار خون استفاده می کنند باید از مصرف دگزامفتامین دوری کنند.

منبع : دگزامفتامین

بازدید : 209
چهارشنبه 19 خرداد 1400 زمان : 17:56

درون گرايي و برون گرايي دو تيپ شخصيتي متضاد هم هستند، بنابراين آشنايي با ويژگي هاي اين دو تيپ شخصيتي پيش از ازدواج مهم مي باشد، در اين مقاله به اينكه افراد درون گرا با چه كساني ازدواج مي كنند و ويژگي ازدواج افراد درونگرا پرداخته شده است.

اگر شخصيت افراد را يك طيف يا پيوستار در نظر بگيريم، در يك سر طيف درون گرايي قرار مي گيرد و در سر ديگر طيف، برون گرايي و افراد از نظر شخصيتي در نقاط مختلف اين طيف قرار مي گيرند، اگر پيوستار را به دو نيمه تقسيم كنيم، از وسط طيف به سمت درون گرايي، افراد درون گرا قرار دارند و از وسط طيف به سمت برون گرايي، افراد برون گرا قرار دارند. طبيعي است كه هرچه از وسط طيف فاصله بگيريم، نمره درون گرايي و برون گرايي فرد افزايش مي يابد و هرچقدر كه به وسط طيف نزديك تر شويم، نمره درون گرايي يا برون گرايي فرد كاهش مي يابد.

براي اندازه گيري و به دست آوردن نمره درون گرايي و برون گرايي افراد، تست شخصيت وجود دارد، اما بدون تست و با مشاهده ويژگي هاي شخصيتي افراد هم، تا حدود زيادي مي توانيم به درون گرايي و برون گرايي شان پي ببريم.

ويژگي افراد درون گرا و برون گرا

افراد درون گرا، از تمركز بر دنياي دروني و ذهني خود لذت مي برند و از خلوت، سكوت و تنهايي، انرژي مي گيرند،

در مقابل، افراد برون گرا تمايل زيادي به حضور در جمع دارند و جمع هاي شلوغ دوستانه و مهماني هاي خانوادگي مي تواند تاثير مثبتي بر روحيه آنها بگذارد.

افراد درون گرا، زماني كه در جمع هستند انرژي رواني زيادي را صرف مي كنند و بعد از حضور در جمع هاي شلوغ، براي اينكه بتوانند انرژي خود را مجدد بازيابند، نياز به سكوت و تنهايي دارند، اما چيزي كه افراد برون گرا را خسته و كلافه مي كند تنهايي و انزوا است و براي اينكه فرد برون گرا بتواند مجدد انرژي بگيرد نياز به اين دارد كه با دوستان خود برنامه تفريحي و دورهمي تدارك ببيند يا اينكه در يك جمع شلوغ قرار بگيرد.

واضح است كه افراد درون گرا دوستان كمتري نسبت به افراد برون گرا دارند. در واقع مي توانيم بگوييم كه افراد درون گرا به سختي با ديگران صميمي مي شوند و صحبت كردن و برقراري ارتباط با اشخاص مختلف، براي آن ها لذت چنداني ندارد، اما با وجود محدود بودن دايره دوستي اين افراد، دوستي هاي عميقي را در آن ها مشاهده مي كنيم، يعني ممكن است فرد، يك دوست يا نهايتا دو دوست صميمي داشته باشد ولي مدت زمان اين ارتباط و عمق آن بسيار زياد است.

در واقع مي توانيم بگوييم، چون افراد درون گرا، در انتخاب دوستان خود حساسيت زيادي به خرج مي دهند و با اشخاص محدودي ارتباط برقرار مي كنند، بنابراين براي حفظ آن روابط محدود تلاش زيادي مي كنند، اما دايره ارتباطات افراد برون گرا بسيار گسترده است، اگر از نحوه آشنايي فرد برون گرا با دوستانش سوال شود، ممكن است پاسخ هايي نظير در اتوبوس با او آشنا شدم، در كتابخانه با او هم صحبت شدم و از او بسيار خوشم آمد، در فروشگاه لباس باهم دوست شديم و غيره را از او بشنويد.

طبيعي است كه هر چقدر كه حساسيت كمتري در انتخاب دوستان وجود داشته باشد عمر روابط نيز كمتر خواهد شد، هرچند كه افراد برون گرا هم ارتباطات عميق دوستانه زيادي دارند.

كتاب خواندن و تفكر و تعقل مي تواند به افراد درون گرا انرژي زيادي را منتقل كند، چون كتاب مي تواند باعث شود آن ها به دنياي دروني خود سفر كنند، در واقع يكي از مهمترين راه هاي كسب دانش و اطلاعات و همچنين يكي از تفريحات لذت بخش، براي افراد درون گرا، كتاب خواندن است، در اين بين اگر چه برون گراهايي هم هستند كه از كتاب خواندن لذت زيادي مي برند، اما نشستن طولاني مدت در يك مكان و تمركز بر يك كتاب خاص، مي تواند افراد برون گرا را، خيلي زود خسته كند، به همين دليل ترجيح افراد برون گرا اين است كه از طريق حضور در كارگاه هاي مختلف و صحبت كردن با افراد مختلف و همينطور تحقيقات گروهي و فعاليت هاي مشترك و دسته جمعي به اطلاعات خود بيفزايند.

در واقع افراد درون گرا انگيزه و خلاقيت خود را از منابع دروني به دست مي آورند اما منبع انگيزه و خلاقيت افراد برون گرا، منابع بيروني است.

افراد درون گرا بيشتر از آنكه تمايل به حرف زدن داشته باشند، علاقمند به گوش دادن هستند، در واقع مي توان گفت آن ها شنونده هاي بهتري نسبت به افراد برون گرا هستند، چون افراد برون گرا همانقدر كه مي توانند به حرف هاي طرف مقابل شان گوش دهند به همان ميزان نيز، تمايل و نياز به صحبت كردن دارند.

ابراز احساسات براي افراد درون گرا كمي سخت است اما در مقابل فرد برون گرا به راحتي از احساساتش صحبت مي كند و آن را به ديگران بروز مي دهد، در اين بين در هنگام مباحثه، صحبت كردن و ابراز هيجان خشم و عصبانيت و همينطور بروز احساس ناراحتي چيزي است كه مي تواند فرد برون گرا را آرام كند اما چيزي كه مي تواند در چنين شرايطي فرد درون گرا را آرام كند، سكوت كردن و پناه بردن به گوشه اي دنج و خلوت است.

در مواقع خوشحالي نيز چنين تفاوتي به نظر مي رسد، اگر اتفاقي خوشايند رخ دهد، ممكن است فرد برون گرا تمام احساسات خود را بروز دهد، حتي از خوشحالي فرياد بزند و بالا و پايين بپرد، اما فرد درون گرا، واكنش چنداني به موقعيت پيش آمده نشان ندهد، طوري كه شايد ديگران فرد را بي تفاوت قلمداد كنند و معتقد باشند كه اين فرد نسبت به مسئله خاصي توجه ندارد.

توجه به رسومات و اتفاقات حاشيه اي نيز براي افراد درون گرا جذابيت چنداني ندارد.

مشاغل مناسب براي افراد درونگرا

مشاغلي مانند حسابداري، بايگاني، نويسندگي، برنامه نويسي و به طور كلي مشاغلي كه انفرادي هستند و نياز چنداني به ارتباطات گسترده با افراد مختلف ندارند مي تواند براي افراد درون گرا بسيار مناسب باشد، اما در عوض مشاغلي كه نياز به ارتباطات گسترده اجتماعي دارند، مي توانند براي افراد برون گرا مناسب باشند.

تفاوت جسماني افراد درون گرا و برون گرا

تحقيقات و بررسي هاي مختلف اسكن مغزي نشان داده است كه قشرهاي جلويي مغز كه مسئول تفكر و برنامه ريزي هستند در افراد درون گرا بزرگتر از افراد برون گرا هستند، كه البته چنين ويژگي در عين حال كه مي تواند مثبت باشد مي تواند زمينه بروز اضطراب و افسردگي را در اين افراد بالا ببرد.

همچنين نتايج تحقيقات نشان مي دهد كه دوپامين كه هورمون لذت است و در مواقع هيجاني و لحظه هاي خوشايند در مغز افراد ترشح مي شود، در بدن افراد برون گرا بيشتر وجود دارد، يعني در هنگام دريافت جايزه و يا برقراري ارتباط با ديگران، دوپامين بيشتري در مغز افراد برون گرا ترشح مي شود، بنابراين از اين شرايط لذت بيشتري مي برند، بنابراين با اين تفاسير و با توجه به تفاوت هاي جسماني افراد برون گرا و افراد درون گرا مي توانيم نتيجه بگيريم كه درون گرايي و برون گرايي ارتباط بسيار نزديكي با ژنتيك افراد دارد و تغييرات ژنتيكي خاص موجب تفاوت هاي شخصيتي مي شوند، البته كه تحقيقات مختلف، ژنتيكي بودن اين مسئله را تاييد مي كنند.

آيا درون گرايي با خجالتي بودن ارتباط دارد؟

نكته قابل توجه اين است كه درون گرايي ارتباط مستقيمي با خجالتي بودن ندارد، يعني نمي توانيم بگوييم كه علت خجالتي بودن افراد، درون گرا بودن آن ها است، خجالتي بودن در بين افراد برون گرا نيز وجود دارد، همينطور كه يك فرد درون گرا هم، مي تواند خجالتي باشد اما نمي توانيم بگوييم كه يك فرد درون گرا لزوما خجالتي است يا يك فرد خجالتي لزوما درون گرا است، در بسياري از موارد فرد درون گرا به هيچ عنوان فرد خجالتي نيست و بالعكس اعتماد به نفس بالايي دارد و به خوبي مي تواند در جمع صحبت كند اما چيزي كه باعث مي شود آن ها از حضور طولاني مدت در جمع اجتناب كنند، عدم تمايلشان به حضور در جمع مي باشد.

در واقع وجه تمايز درون گرايي و خجالتي بودن اين است كه فرد خجالتي تمايل به حضور در جمع دارد و اتفاقا در بسياري از مواقع، از اينكه نمي تواند در جمع حضور داشته باشد ناراحت است، اما فرد درون گرا از تنهايي خود لذت مي برد و از بودن در جمع لذت چنداني نمي برد.

افراد درون گرا بهتر است با چه كساني ازدواج كنند؟

تصور كنيد كه شما فرد درون گرايي هستيد و همانطور كه انتظار مي رود بيشتر از آنكه تمايل به حضور در جمع هاي خانوادگي و دوستانه داشته باشيد تمايل به سكوت و تنهايي داريد، ترجيح مي دهيد تعطيلات آخر هفته خود را در منزل بمانيد و استراحت كنيد، فيلم ببينيد، كتاب بخوانيد و از اين راه انرژي خود را مجدد بازيابيد تا بتوانيد در طول هفته به فعاليت هاي لازم بپردازيد.

در اين بين با فردي ازدواج كرده ايد كه سرشار از انرژي است، تمايل زيادي به صحبت كردن دارد، براي تعطيلات آخر هفته حتما با دوستان و آشنايان برنامه ريزي مي كند و سعي مي كند كه از هر فرصتي براي تفريحات بيرون از منزل و حضور در جمع هاي مختلف استفاده كند، تمايل زيادي به صحبت كردن دارد و حتي از كم حرف بودن شما شكايت مي كند، بسيار شوخ طبع است و گاهي شوخي هايي مي كند كه از نظر شما غير قابل تحمل هستند، بر سر موضوعي خاص با همسرتان به توافق نمي رسيد و بحثتان شده است، در آن لحظه تمايل به سكوت و تفكر داريد اما در آن لحظه همسرتان مدام اصرار دارد كه در مورد مسئله پيش آمده صحبت كنيد و تمايل به تنهايي شما را نوعي بي احترامي و عدم علاقه و بي توجهي قلمداد مي كند، آيا اين تفاوت برايتان خوشايند است؟

همسرتان در بيان احساسات خود بسيار بي پروا است و به راحتي به شما مي گويد كه شما را دوست دارد، به بهانه هاي مختلف به شما هديه مي دهد اما در مقابل، چنين رفتارهايي را از جانب شما دريافت نمي كند يا كمتر دريافت مي كند، چون اين چنين رفتار كردن براي شما راحت و خوشايند نيست، فكر مي كنيد در آن لحظه همسر شما چه احساسي دارد؟ آيا طبيعي نيست كه احساس سرخوردگي و شكست كند؟ اگر نتواند ويژگي شخصيتي شما را به خوبي درك كند، آيا طبيعي نيست كه احساس كند شما به او علاقه اي نداريد؟ آيا از داشتن چنين رابطه اي با همسر خود احساس لذت مي كنيد؟

منبع : افراد درون گرا با چه كساني ازدواج مي كنند؟

بازدید : 187
دوشنبه 10 خرداد 1400 زمان : 16:56

جنب شدن در خواب، علل و راه های کاهش جنب شدن در خواب

آیا جنب شدن در خواب طبیعی می باشد و یا بیماری محسوب می شود؟ جنب شدن به معنی انزالی است که در خواب صورت می گیرد و یک پدیده طبیعی است که در اکثر نوجوانان و جوانان پسر اتفاق می افتد، دفعات جنب شدن برای مردان متفاوت می باشد برای عده ای تنها چند بار در طول زندگی اتفاق می افتد و برخی دیگر دو تا سه بار در هفته پیش می آید.

جنب شدن به دلیل جمع شدن بیش از اندازه مایع منی در مجاری مخصوص می باشد و به عواملی مانند تغذیه، محیط و غیره بستگی دارد و می توان با داشتن تغذیه مناسب، خروج مایع منی در هنگام خواب را کاهش داد.

در ادامه این مقاله به بررسی حالت های طبیعی و راه های کاهش ارگاسم جوانان و نوجوانان پرداخته می شود.

منظور از جنب شدن در خواب چیست؟

جنب شدن به معنی خارج شدن مایع منی در خواب می باشد، سلول های جنسی در مردها به طور همیشگی و دائم در حال ساخته شدن می باشد و این سلول ها توسط سلول های خاص دیگری در بیضه ها ساخته می شوند و زمانی که اسپرم ها تولید شدند در لوله های مخصوص در بیضه ها ذخیره می شوند و ظرفیت این لوله ها محدود می باشد و زمانی که پر می شود خود به خود تخلیه می شود تا اسپرم های جدید ساخته شود.

افرادی که متاهل هستند از طریق رابطه جنسی مایع منی آن ها خارج می شود و افرادی که رابطه جنسی ندارند مایع منی آن ها جمع می شود و از طریق جنب شدن در هنگام خواب تخلیه می شود.


دلایل جنب شدن در خواب

بر اساس مطالب گفته شده جنب شدن یک اتفاق طبیعی می باشد و به خاطر فیزیولوژیکی اتفاق می افتد و برخی از دلایل هستند که میزان دفعات جنب شدن را افزایش می دهند، این دلایل عبارت اند از:

۱٫ نداشتن رابطه جنسی

به طور معمول مایع منی از طریق رابطه جنسی تخلیه می شود و کسانی که رابطه جنسی ندارند، مایع منی از طریق جنب شدن تخلیه می شود. جنب شدن در افراد متاهل به ندرت اتفاق می افتد و در صورتی که متاهل باشند و از رابطه جنسی خود لذت نبرند و یا انزال نشوند این مسئله ممکن است برای آن ها اتفاق بیفتد در این شرایط باید با مشاوره جنسی صحبت کنید تا روابط جنسی شما با کیفیت بهتر انجام شود.

  1. تغذیه

مصرف غذاهای چرب و شیرین قبل از خواب باعث می شود تا احتمال جنب شدن افزایش یابد و همچنین مواد لبنی، گوشت و شیرینی و ادویه در افزایش شهوت و انزال در خواب تاثیر بسیاری دارد. برای این که شهوت و میل جنسی شما به تعادل برسد و دفعات جنب شدن طبیعی باشد باید مصرف این گونه غذاها را اندکی کم کنید.

  1. افکار و صحنه های جنسی

بسیاری از مردان مجرد به دلیل این که نیاز های جنسی آن ها ارضا نشده است افکار و تصورات خاصی از رابطه جنسی دارند و قبل از خواب به تخیلات جنسی می پردازند و این افکار باعث می شود تا از نظر جنسی تحریک شوند و در خواب جنب شدن را تجربه کنند.

همچنین بسیاری از افراد عادت به دیدن فیلم های پورن دارند و در طول روز با دوستانشان در مورد مسائل جنسی صحبت می کنند، همه این عوامل بیان شده بر جنب شدن آن ها در خواب تاثیر می گذارد.

منبع : جنب شدن در خواب

بازدید : 100
دوشنبه 10 خرداد 1400 زمان : 16:54

ازدواج یکی از مهمترین مراحل زندگی هر انسانی هست که جنبه ها و پیامدهای مختلفی را با خود به همراه دارد. در این مقاله قصد داریم به فواید ازدواج بپردازیم. البته که ازدواج نیز مانند هر پدیده ای دیگری جنبه های مثبت و منفیرا کنار هم دارد و نمی توان گفت که ازدواج، اتفاقی مطلقا خوب است.

بنابراین در کنار ذکر فواید ازدواج، معایب آن را نیز مورد بررسی قرار می دهیم، تا شما نیز بتوانید معیار درستی برای قضاوت کردن در مورد ازدواج داشته باشید. در انتها به مزایا و معایب ازدواج در سنین پایین نیز پرداخته می شود.

فواید ازدواج

اگر بخواهیم به فواید ازدواج بپردازیم می توانیم از جنبه های مختلف فواید آن را ذکر کنیم.

فواید ازدواج از نظر جنسی و جسمی

همه ما می دانیم که غریزه و نیاز جنسی، یکی از نیازهای اصلی انسان است که با ازدواج کردن فرد می تواند نیاز جنسی خود را ارضا کند، شاید بگویید که برای برقراری رابطه جنسی با جنس مخالف و ارضای نیاز جنسی حتما نیاز نیست که ازدواج کرد و بدون اینکه اقدامی برای ازدواج کنیم می توانیم برای ارضای نیاز جنسی خود اقدام کنیم، این حرف شما تا حدودی درست است اما نیاز است که در انتخاب این روش، شرایط فرهنگی را نیز در نظر بگیرید و ببینید که آیا با وجود شرایط فرهنگی حاکم بر ایران آیا امکان اینکه شما بدون استرس و نگرانی و در هر شرایطی نیاز جنسی خود را برطرف کنید، وجود دارد؟

دقت کنید که برای برقراری یک رابطه جنسی سالم و لذت بخش به آرامش و آسودگی هر دو طرف نیاز است و به همین دلیل نیاز است که رابطه جنسی در یک بستر مناسب برقرار شود تا هر دو طرف بتوانند از فواید آن بهره مند شوند. ضمن اینکه صرف نظر از شرایط فرهنگی، تحقیقات زیادی، با هدف مقایسه شرایط روانی و جسمانی افراد متاهل و افرادی که صرفا فقط هم خانه هستند، انجام شده است و نتایج این تحقیقات حاکی از این است که افراد متاهل سلامت جسمی و روانی بالاتری، نسبت به افراد مجرد و افرادی که رابطه بدون تعهد دارند، از خود نشان داه اند.

ارضای میل جنسی به شیوه درست، می تواند منجر به کاهش بیماری های قلبی، استحکام عضلات و استخوان ها در نتیجه افزایش هورمون تستوسترون، بالا رفتن مقاومت در برابر درد و افزایش سلامت پروستات شود و این یکی از فواید مهم ازدواج است.

همچنین دانشمندانی که به بررسی سیستم ایمنی در افراد می پردازند، متوجه شده اند که زوج های موفق سیستم ایمنی بالاتری دارند و در برخورد با بیماری ها مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند و امید به زندگی شان بیشتر است.

فواید ازدواج

فواید ازدواج از نظر اجتماعی – اقتصادی

فرزند آوری و تداوم نسل از جمله فواید اجتماعی ازدواج است. همچنین زمانی که شما ازدواج می کنید از نظر اجتماعی جایگاه مناسبی پیدا می کنید و به شما به عنوان فردی مسئولیت پذیر و هدف دار می نگرند.

از نظر اقتصادی نیز، از آنجا که ولخرجی های دوران مجردی را ندارید و تلاش بیشتری در جهت اهداف مالی خود می کنید، باعث می شود که پیشرفت مالی داشته باشید و پولهایتان را در جهت مصارف غیر ضروری خرج نکنید. در واقع ازدواج کردن باعث می شود که فرد در مدیریت مالی خود، بیشتر احساس مسئولیت کند.

فواید ازدواج از نظر روانی

ازدواج می تواند حس مسئولیت پذیری و استقلال را در افراد بالا ببرد و همچنین به دلیل پیوند محکمی که بین زن و مرد انجام می شود و باعث انتقال مهر و محبت بین آنها می شود، آرامش روانی بعد از ازدواج زیاد می شود، به این دلیل که فرد احساس می کند که کاملترین و دائمی ترین محبت را دریافت می کند و یک همراه همیشگی در کنار خود دارد.

همچنین احساس تکامل نیز می تواند از جمله فواید روان شناختی ازدواج باشد.

با ازدواج، فرد احساس می کند به کمال و پختگی و رشد رسیده است و به همین دلیل تلاش می کند که حضور فعالتری در اجتماع داشته باشد و همین امر باعث می شود که یک فرد متاهل نسبت به فرد مجرد به احتمال بیشتری از مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های الکلی صرف نظر کند.

از طرفی ازدواج به عنوان یک پیمان قانونی و عمومی و همینطور یک آرمان مشترک، به افراد قدرت تغییرات بزرگ را می دهد و به زوجین این امکان را می دهد تا وظایف را به طور تخصصی میان خود تقسیم کنند و همین امر باعث آرامش خاطر بین زوجین می شود.

به طور کلی ازدواج معنا و مفهوم عمیقی به زندگی افراد می دهد.

فواید ازدواج از نظر روانشناسان

روانشناسان معتقدند که ازدواج کردن می تواند با تاثیرگذاری با افزایش سطح سروتونین (هورمونی که در بهبود خلق نقش دارد)، درصد ابتلا به انواع بیماری های روانشناختی علی الخصوص اختلال افسردگی را کاهش دهد.

همچنین مطالعه ای در دانشگاه شیکاگو نشان داد که افراد متاهل در مقابله با فشارهای روانی واکنش های بهتری دارند، بنابراین استرس خود را بهتر می توانند کنترل کنند. همچنین کنترل هیجانات در افراد متاهل بهتر صورت می گیرد و همین امر سبب کاهش خشونت کلامی و رفتاری می شود.

از طرفی، در تحقیقی دیگر، با مطالعه روی 2000 ژن، نشان داده شد که ازدواج کردن با بالاتر رفتن کیفیت خواب رابطه مستقیمی دارد و در مقابل طلاق می تواند کیفیت خواب افراد را کاهش دهد.

ازدواج با افزایش انگیزه، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس رابطه مستقیمی دارد و همه این موارد باعث می شود که روانشناسان همواره بر اقدام برای ازدواج تاکید کنند و آن را امری ضروری در زندگی هر انسانی بدانند.

البته دیدگاه ها نسبت به ازدواج متفاوت است و نمی توان با قطعیت گفت که ازدواج برای همه افراد به یک اندازه مفید است، چه بسا افرادی وجود داشته باشند که از نظر روانی، هیچگاه خود را آماده تشکیل زندگی مشترک ندانند و البته تمایلی هم به ازدواج نداشته باشند. این افراد معمولا به ازدواج دیدی سراسر منفی دارند و معایب آن را بیشتر از مزایای آن می دانند یا به طور کلی آن را دردسر می دانند و هیچ مزیتی در ازدواج نمی بینند.

اما همانطور که گفتیم ازدواج نیز مانند دیگر موارد، فرایندی است که مزایا و معایب خود را دارد و برای سنجش و قضاوت در مورد آن نیاز است که هم به مزایای آن دقت کنیم و هم معایب آن. البته تحقیقات مهم و گسترده ای چه در خارج ایران و چه در خارج از مرزهای آسیایی، بر مزایای آن تاکید کرده اند و خروجی اکثر تحقیقات مفید بودن ازدواج را نشان داده اند.

حال به برخی از معایب ازدواج نیز می پردازیم:

معایب ازدواج

با ازدواج قطعا شما نمی توانید به اندازه دوران مجردی خود آزاد باشید و به دلیل مسئولیتی که دارید نمی توانید هر زمان که اراده می کنید نزد دوستانتان بروید و به عنوان مثال با آن ها شب نشینی داشته باشید. گاهی ممکن است وقت کم بیاورید و مشغله کاری زیادی داشته باشید. به همین دلیل ممکن است نتوانید مدام چیزهای جدید را تجربه کنید و با معاشرت با افراد جدید تجارب جدیدی را کسب کنید.

اگر از نظر شرایط مالی، فردی ضعیف باشید در ابتدای ازدواج طبیعتا نگرانی های مالی زیادی از نظر مخارج عروسی و زندگی خواهید داشت.

زمانی که ازدواج می کنید و فردی متاهل می شوید نسبت به یک رابطه طولانی مدت و دائمی متعهد می شوید، بنابراین با وجود اختلاف بین شما و همسرتان نمی توانید به راحتی از او جدا شوید و از همه چیز چشم پوشی کنید. قطعا پروسه طلاق و جدایی طاقت فرساست و آسیب های منحصر به فرد خود را دارد. بنابراین ازدواج شما را پایبند به رابطه ای می کند که ممکن است خیلی هم برای شما خوشایند نباشد.

ضمن اینکه زمانی که ازدواج می کنید نیاز است که فردی متعهد باشید و نمی توانید به مانند دوران مجردی خود هر گونه رابطه ای را تجربه کنید، که البته این مورد به نوبه خود یک مزیت است و فقط برای افرادی که تنوع طلب هستند و توان و تحمل ماندن در یک رابطه طولانی مدت و پایبندی به یک شخص را ندارند می تواند عذاب آور باشد.

اما با این وجود اگر ازدواجی عاقلانه داشته باشید، می توانید از زندگی خود نهایت لذت را ببرید.

مزایای ازدواج عاقلانه

ازدواج نوعی شراکت رشد دهنده است که نوع عاقلانه آن می تواند زندگی شما را فوق العاده کند و باعث شود که زن و مرد مورد توجه و حمایت یکدیگر قرار گیرند.

اگر برای داشتن رابطه ای رضایت بخش زمان و تلاش کافی صرف کنید، سود زیادی نصیب شما خواهد شد و زندگی تان سرشار از رشد و تحول می شود و از این طریق:

  • همدم و همراهی همیشگی و در واقع یک دوست خوب خواهید داشت.
  • کسی را خواهید داشت که در شرایط سخت کنار شما خواهد بود و بهتر از هر شخصی می تواند مایه تسلی و آرامشتان باشد.
  • او شما را به خوبی می شناسد و با بهترین و بدترین خلق و خوی شما آشنایی دارد و می داند که در چه زمانی چه رفتاری با شما داشته باشد که مناسب باشد.
  • مهم ترین نیازهایتان در کنار او رفع خواهد شد.
  • ارتباط موثری با یکدیگر برقرار می کنید و نسبت به رابطه تان متعهد خواهید بود.
  • با تفاوت ها و اختلاف های هم آشنا می شوید و در خلال برخورد درست با این تفاوت ها انعطاف پذیری را یاد می گیرید.

بنابراین می بینید که اگر برای داشتن یک ازدواج عاقلانه تلاش کنید، بهره مندی زیادی از این ازدواج نصیب شما خواهد شد.

حال با توجه به این موارد، ممکن است برخی اینطور تصور کنند که اگر زود ازدواج کنیم، زودتر می توانیم از مزایای ازدواج بهره مند شویم.

چنین افرادی ممکن است بسیار عجولانه برای ازدواج تصمیم گیری کنند و در سن بسیار کمی برای ازدواج اقدام کنند. در این مورد نیز، نیاز است که دیدگاهی واقع بینانه و متعادل داشته باشیم و مزایا و معایب ازدواج زود هنگام را در نظر بگیریم.

منبع : فواید ازدواج | مزایا و معایب ازدواج در سنین پایین

بازدید : 251
سه شنبه 4 خرداد 1400 زمان : 15:54

زمانی که زوجین تصمیم می گیرند که صاحب فرزند شوند ممکن است مهمترین دغدغه شان این باشد که از پس هزینه های آن بر بیایند و بتوانند نیازهای مالی فرزندشان را تامین کنند اما ممکن است کمتر کسی به این مسئله توجه کند که آیا از لحاظ روانی آمادگی این را دارند که مسئولیت تربیت کودکی را بر عهده بگیرد و آیا با نحوه تربیت کودک آشنا است یا خیر؟

اما باید بدانیم که کسب مهارت های فرزند پروری و آشنایی با نحوه تربیتی کودک، یکی از مهمترین مواردی است که زوجین قبل از فرزندآوری باید به آن توجه کنند.

شما به عنوان یک والد، قرار است مسئولیت تربیت موجودی را بر عهده بگیرید که چیزی از دنیای بیرونی نمی داند و طبق نظریه رفتارگرایی، مانند لوح سفیدی است که هیچ چیز در آن نوشته نشده است و این شما هستید که قرار است به او کمک کنید تا هویت خود را پیدا کند، شخصیت خود را بسازد و به دنیای بیرونی نگاه کند.

این شما هستید که می توانید به او بفهمانید که دنیا جای قابل اعتمادی است یا اینکه اصلا جای قشنگی نیست و ارزش زندگی کردن ندارد و نمی توان به کسی اعتماد کرد. در واقع این شما هستید که با رفتار خود تاثیر بسیار پررنگی در روند زندگی او در آینده خواهید داشت.

ما در این مقاله قصد داریم که شما را با روش و نحوه تربیتی کودک آشنا کنیم تا با بهره مندی از این مطالب و البته مطالعه بیشتر، از منابع مختلف، بتوانید به بهترین نحو فرزند خود را به درستی تربیت کنید. موارد زیر به شما کمک می کند تا به خوبی کودک خود را تربیت کنید.

شیوه های صحیح تربیت کودکان

  • در دسترس باشید

اولین و مهمترین نکته برای اینکه بتوانید این مسئله را بسنجید که آیا شما آمادگی فرزند آوری را دارید یا خیر، این است که ببینید آیا می توانید به اندازه کافی در دسترس فرزندتان باشید یا خیر؟ و آیا می توانید زمان کافی را به فرزندتان اختصاص دهید یا خیر.

یادتان باشد که بچه به این نیاز دارد که از وجود والد خودش به اندازه کافی بهره ببرد، اگر شما صاحب فرزند شوید و فرزندتان مدام در مهد کودک باشد و بعد از آن مدام نزد پدر بزرگ، مادر بزرگ یا پرستار باشد و چیزی از حضور مادر در زندگی اش نفهمد، باعث می شوید که سبک دلبستگی ناایمن در فرزندتان شکل بگیرد.

البته منظور از حضور والد و سرپرست فقط حضور فیزیکی نیست، بلکه حضور روانی نیز به اندازه حضور فیزیکی و حتی بیشتر نیز اهمیت دارد. برخی از مادران، که با وجود اینکه تمام طول روز را در کنار فرزندشان هستند اما توجه کافی به فرزند خود ندارند و حوصله کافی را برای فرزندشان خرج نمی کنند، همین امر نیز به نوبه خود می تواند آسیب زا باشد.

در مقابل برخی از مادران با وجود شاغل بودن، زمان هایی را که در منزل و در کنار فرزندشان حضور دارند به اندازه کافی برای فرزندشان وقت می گذارند و به او محبت کلامی و رفتاری می کنند و پاسخگوی نیازهای فرزندشان هستند و به نوعی طوری رفتار می کنند که نبودن هایشان را جبران می کنند و همین امر می تواند مانع از شکل گیری دلبستگی ناایمن و بروز آسیب در کودک شود. بنابراین در دسترس بودن و پاسخگویی سریع به نیاز های روانی، عاطفی و جسمی کودک، به خصوص در سالهای اولیه زندگی بسیار اهمیت دارد و اگر چنین رفتار نکنید می توانید باعث دید منفی و عدم اعتماد به دنیای بیرونی در ذهن کودکتان شوید.

نحوه تربیت کودک

  • الگوی خوبی برای فرزندتان باشید

قبل از اینکه بخواهید اصول تربیتی را روی فرزندتان پیاده کنید، نیاز است که به رفتارتان توجه کنید. اگر می خواهید فرزندی خوب تربیت کنید در ابتدا نیاز است که خودتان از اصول اخلاقی به درستی پیروی کنید.

شما نمی توانید فردی پرخاشگر باشید اما از فرزندتان انتظار داشته باشید صبور و آرام باشد، چون کودکان آن چیزی را که می بینند یاد می گیرند و کسی که بیشترین تعامل را با کودک دارد و کودک بیشترین مشاهدات رفتاری و تاثیر پذیری را از او دارد والد کودک است، بنابراین به رفتار خودتان توجه بسیار داشته باشید.

اگر فانتزی ذهنیتان این است که کودکی شاد داشته باشید، باید خودتان سعی کنید محیط شاد را برای فرزندتان فراهم کنید، اگر دلتان می خواهد فرزند منظمی داشته باشید، در درجه اول خودتان باید فرد منظمی باشید.

در مورد آموزش دیگر رفتارها نیز چنین است، به همین دلیل قبل از بچه دار شدن سعی کنید کمی خودتان را واکاوی کنید و اگر که فکر می کنید مشکلی در رفتار و شخصیتتان دارید که می تواند در تربیت کودک، اختلال ایجاد کند، در ابتدا برای رفع آن مشکل تلاش کنید و بعد اقدام به بچه دار شدن کنید.

یادتان باشد شما در برابر فرزندتان مسئولید، به همین دلیل این امر بسیار اهمیت دارد که بتوانید به درستی با او برخورد کنید و در بکارگیری روش های تربیتی درست توانمند باشید.

  • در برخورد با کودک و وضع قوانین ثبات داشته باشید

ثبات داشتن در امر تربیتی کودک اهمیت زیادی دارد. برخی از والدین هم در محبت کردن به کودکانشان و هم در وضع قوانین داشتن ثبات کافی را رعایت نمی کنند. مثلا پیش می آید که در برخی از زمان ها فرزندشان را غرق در محبت می کنند و توجه زیادی به او می کنند، در مقابل در برخی شرایط دیگر کاملا بی حوصله می شوند و توجهی به فرزند خود نمی کنند یا روش های تنبیهی سختی را اعمال می کنند، این کار باعث می شود که کودک در آنالیز رفتارهای والد خود دچار تناقض شود و نتواند تعبیر درستی از شرایط داشته باشد. این امر احتمال ابتلای افراد به اختلال دو قطبی را زیاد می کند.

همچنین با بزرگتر شدن کودک، والدین سعی می کنند قوانینی را در مورد امور خانه و رفتارهای کودک وضع کنند. یادتان باشد که هر قانونی را که برای کودک تعیین می کنید باید نسبت به آن پایبند باشید.

مثلا اگر که زمان خواب کودک را ساعت 9 شب تعیین کرده اید، باید نسبت به اجرای این قانون محکم باشید و مدام در مقابل کودک کوتاه نیایید، این کار باعث می شود کودک قوانین را جدی نگیرد و به دیگر توصیه های شما نیز توجه کافی را نداشته باشد، البته انعطاف پذیری نیز امر بسیار مهمی است و نباید اینطور باشید که تحت هیچ شرایطی حاضر نباشید کوتاه بیایید، مثلا ممکن است یک روز در هفته پیش بیاید که شما مهمان باشید یا مهمان داشته باشید و روز بعد نیز، روز تعطیل باشد، در چنین شرایطی با یادآوری به کودک که امشب استثنا است می توانید به کودک اجازه دهید تا مدت زمان بیشتری را بیدار بماند.

دقت داشته باشید که برای آموزش مواردی مثل ساعت خواب، بهتر است از ابتدای دوران کودکی، سعی کنید خودتان زمان خواب منظمی داشته باشید تا بتوانید این الگوی خواب را در فرزندتان ایجاد کنید. اگر که شما و همسرتان همیشه تا دیروقت بیدار باشید، طبیعتا نمی توانید از فرزندتان انتظار داشته باشید که زود خوابیدن را یاد بگیرد.

  • از روش های تشویقی و تنبیهی به درستی استفاده کنید

کودک همانقدر که به تشویق نیاز دارد به تنبیه نیز نیاز دارد. ما با تشویق کردن می توانیم کودک را به کارهای خوب ترغیب کنیم و کارهای خوب را در کودک تقویت و پایدار کنیم، با تنبیه نیز می توانیم رفتارهای نادرست کودک را حذف کنیم. بنابراین استفاده از تنبیه و تشویق در اصول تربیتی کودک نقش مهمی دارد. اما دقت کنید که تشویق و تنبیه هر کدام دارای قواعد و اصولی هستند و نیاز است که شما با آگاهی از این اصول، آن ها را در شیوه تربیتی کودک به کار بگیرید.

تشویق و تنبیه هر کدام به دو بخش تقسیم می شوند:

  1. تشویق مثبت، تشویق منفی
  2. تنبیه مثبت، تنبیه منفی

پسوند مثبت و منفی به معنای خوب یا بد بودن آن ها نیست، بلکه به ارائه یا عدم ارائه محرک به کودک بستگی دارد. در ادامه آن ها را مفصل توضیح می دهیم تا بیشتر به آن ها آشنا شوید.

  • تشویق مثبت و تشویق منفی

همانطور که گفتیم هدف از تشویق (مثبت و منفی)، افزایش رفتارهای مثبت در کودک است، ما از طریق تشویق می توانیم به کودک رفتارهای درست را بیاموزیم و آن ها را در کودک تثبیت کنیم.

اگر شما به کودک خود قول دهید که در صورت مرتب کردن اتاقش او را به پارک می برید یا برایش چیزی می خرید از تشویق مثبت استفاده کرده اید. یعنی یک چیز خوشایند را در قبال یک رفتار درست به کودک خود ارائه داده اید (تشویق مثبت= ارائه محرک خوشایند در صورت انجام رفتار مناسب).

اما اگر که در قبال کار خوب کودک چیزی به او ارائه ندهید ولی به جای آن محرک آزاردهنده ای را حذف کنید از تشویق منفی استفاده کرده اید. مثلا فرض کنید که کودک شما مدام در حال غر زدن به کودک خود هستید که چرا اتاقش را تمیز نمی کند، کودک متوجه می شود که با تمیز کردن اتاقش غر زدن های شما قطع می شود در اینصورت برای اجتناب از محرک ناخوشایند (غر زدن های مادر)، اتاقش را تمیز می کند.

مثالی دیگر اینکه به کودک خود بگویید که برنامه غذایی امروزمان غذایی بود که مورد علاقه ات نبود، اما حالا که اتاقت را تمیز کردی تصمیم دارم امروز،آن غذا را درست نکنم (تشویق منفی = حذف محرک ناخوشایند برای افزایش رفتار درست در کودک).

  • تنبیه مثبت و منفی

تنبیه مثبت به این معنی است که شما برای اینکه رفتار نامطلوبی را در فرزندتان حذف کنید، یک محرک ناخوشایند را در صورت انجام کار نامطلوب در کودک به او ارائه می دهید. منطق این روش تنبیهی این است که وقتی کار نادرست با پیامد نامطلوب همراه شود به مرور آن رفتار حذف می شود.

مثلا به کودک خود می گویید به خاطر بی اهمیت بودنت نسبت به تمیز بودن اتاقت و به دلیل جمع نکردن وسایلت مجبور هستی که به مدت 5 دقیقه روی صندلی بشینی و از جابت تکان نخوری (البته این زمان نسبت به سن کودک متغیر است، برای کودکان کوچکتر از 5 سال، زمان نشستن روی صندلی باید کمتر در نظر گرفته شود. همچنین دقت کنید که صندلی ای که برای تنبیه در نظر می گیرید تا حد امکان باید در جایی قرار بگیرد که هیچ وسیله سرگرم کننده و محرک خوشایندی وجود نداشته باشد).

کتک زدن کودک و پرخاشگری کلامی نیز نوعی تنبیه مثبت است (ارائه محرک ناخوشایند در جهت حذف رفتار منفی)، اما این روش، روشی کاملا غلط است و به هیچ عنوان توصیه نمی شود. کتک زدن تنها باعث ایجاد اضطراب و استرس در کودک می شود و ممکن است رفتار نادرست را فقط به صورت موقتی در کودک حذف کند، اما حتی در صورت حذف همیشگی رفتار نامطلوب، به دلیل آسیب هایی که در اثر کتک زدن، به سلامت روان کودک وارد می کند، روش کاملا نادرستی است و والدین باید تا حد امکان از آن خودداری کنند.

اما تنبیه منفی، بهترین نوع تنبیه است و می تواند در روش تربیتی کودک بسیار موثر باشد.

منبع : 11 نکته در مورد تربیت کودک که کسی به شما نمی گوید

بازدید : 267
جمعه 31 ارديبهشت 1400 زمان : 13:12


سن تربیت کودک، از چه سنی کودک را تربیت کنیم؟

آیا سن تربیتی کودک مربوط به دوره خاصی می باشد؟ همه پدر و مادر ها دوست دارند تا فرزند آن ها به بهترین شکل تربیت شوند و از همان روزهای ابتدای زندگی کودک سعی می کنند تا به بهترین نحوه به کوک برخورد کنند، تا فرزندشان را به خوبی پرورش داده و تربیت کنند.

اما بسیاری از والدین نمی دانند تا در چه سنی چه رفتاری با کودکشان داشته باشند هنگامی که والدین آگاهی لازم در مورد سن تربیت کودک و چگونگی آن به دست آوردند می توانند رفتاری متناسب با درک کودک ارائه دهند.

در این مقاله سن تربیت کودک و رفتار های متناسب در هر دوره از رشد مورد بررسی قرار گرفته است، با مطالعه این مقاله می توانید این اطلاعات را کسب کرده و هم چنین می توانید از مشاور و روانشناس کمک بگیرید تا با توجه به این موضوع راهنمایی های لازم را برای شما انجام دهد.

بهترین زمان و سن تربیت کودک

به طور کلی یادگیری کودک سن خاصی ندارد و نمی توان تربیت کودک را به سن خاص و دقیقی اختصاص داد، در واقع از همان ابتدای زندگی کودک والدین بر روی رفتار او اثر می گذارند.

به عنوان مثال انجام دادن رفتار های ساده ای مثل بغل کردن کودک، نگاه کردن، حرف زدن و بوسیدن او در سنین پایین و پاسخ به نیازهای جسمی و عاطفی او در همان اوایل زندگی بر شکل دهی شخصیت، عاطفه و رفتار های بعدی فرزندتان تاثیر می گذارد، همچنین بر اساس پژوهش های انجام شده صحبت با کودک پیش از تولد همراه با موسیقی، تغذیه مناسب، دور بودن از استرس و اضطراب کودک تاثیر می گذارد.

با این وجود تربیت مستقیم کودک در سنی آغاز می شود که او قدرت درک و پاسخ کلامی داشته باشد، این مقاله با توجه به دوره های حساس و مهم رشد و نیاز های مختص هر دوره با توجه به سن تربیت آن دوره تقسیم بندی شده است، در این مقاله با هر بخش و نکات تربیتی مربوط به آن بخش آشنا خواهید شد.

تربیت کودک زیر یکسال

در سنین زیر یک سال ارتباط شما با کودک تان باید بسیار زیاد باشد و فرزندتان باید احساس آرامش و امنیت در کنار شما داشته باشد تا در آینده بتواند شخصیتی مستقل برای خود ایجاد کند. در ماه های ابتدایی تولد، شما می توانید توانایی ذهنی کودک را افزایش دهید و محیط اطراف کودک را با توجه به وسایلی که برای او جذابیت و تنوع دارد غنی سازید و در کنار آن در آغوش کشیدن، لبخند زدن به او و بازی کردن را فراموش نکنید و سعی کنید به کودک حس آرامش و امنیت بدهید زیرا تلاش های شما در این سن به افزایش بهداشت جسمی و روانی کودک منجر خواهد شود.

سن تربیت کودک، تربیت در ۱۸ ماهگی

در این سن کودک دستورات ساده را درک می کند اما به طور کامل نمی تواند دستورات پیچیده تر را درک کند، در این سن دستوراتی که والدین به کودک می دهند باید خیلی ساده، مشخص و با اشاره حرکت دست باشد، دستورات باید در همان لحظه بوده و برای این که رفتار درست را به کودک بگویید باید در همان لحظه دستور را تکرار کنید.

انتظار نداشته باشد کودک حرف های شما را مدت ها در ذهنش نگه دارد و دوباره آن را اجرا کند.

سن تربیت کودک، تربیت در ۲ تا ۳ سالگی

در این سن کودک شروع به حرف زدن می کند و رشد کلامی او روز به روز افزایش یافته و به همین دلیل باید قوانین و چهارچوب های مشخصی را برای کودک تعیین کرد.

نکته ای که در تربیت کودک در سن ۲ تا ۳ سالگی وجود دارد این است که به طور قابل ملاحظه ای در کودک رفتار های لجوجانه و بهانه گیری نشان داده می شود زیرا در این سن او یاد می گیرد تا شخصیت مستقلی پیدا کند و به همین دلیل در تحول استقلال خود از کلماتی مانند نه، نمی خوام، مال خودمه و غیره زیاد استفاده می کند.

به اصطلاح می گویند کودک در سن (نه) قرار دارد والدین باید سعی کنند در این سن نسبت به رفتار لجبازانه کودک صبر و حوصله داشته باشند و این نکته را در نظر بگیرید که واکنش های افراطی و تنبیه بدنی نه تنها تاثیر مثبتی ندارد بلکه لجبازی کودک را بیشتر می کند.

والدین باید برای کودک قوانین ساده و مشخصی را قرار دهند و زمانی که کودک مقاومت کرد از واکنش های افراطی و خشن استفاده نکنند و بیشتر به رفتار های خوب و مثبت کودک توجه داشته باشند و او را تحسین و تشویق کنند، این کارها باعث می شود تا مقاومت کودک کمتر شود و تمایلش به اطاعت و پیروی کردن افزایش یابد.

برخورد با خساست و پرخاشگری کودک در سنین ۲ تا ۳ سال

در این سن کودک نسبت به وسایل خود بسیار حساسیت نشان می دهد و احساس مالکیت زیادی نسبت به آن ها دارد و وسایلی مثل اسباب بازی ها، وسایلش و افراد مهم زندگی خیلی حساس می شود و در واقع هر چیزی که کودک مالک آن می باشد با هویت او پیوند خورده است.

به عبارتی زمانی که وسایل را از کودک می گیرید حس می کند که هویتش از او گرفته شده است، اگر فرزندتان واکنش هایی مانند خشم و عصبانی از خود نشان داد تعجب نکنید، خساست یا پرخاشگری کودک در این سن صفاتی است که مخصوص این سن می باشد مگر آن که بیش از حد و افراطی و غیر قابل کنترل شود.

شما در این هنگام باید سعی کنید خودتان را کنترل کنید وبه صورت افراطی و با عصبانیت به او واکنش نشان ندهید و سعی کنید با او کنار بیایید و رفتار درست و روشن و واضحی از او بخواهید و به احساس مالکیت او احترام بگذارید و به او قدرت انتخاب بیشتری بدهید.

سن تربیت کودک، ۳ تا ۴ سالگی

در این سن لجبازی کودکان کم تر می شود و مقاومت آن ها نسبت به دستورات و قوانین کم می شود، آن ها در این سن بیشتر دوست دارند توسط بزرگسالان مورد تایید قرار گیرند و به اصطلاح دختر خوب یا پسر خوبی باشند.

کودکان در این سن قدرت درک صحبت ها و توانایی مکالمه پیچیده تر را دارند با توجه به این که در این سن بیشتر به دیگران توجه می کنند اما با این وجود هنوز حس خود محوری در آن ها وجود دارد.

آن ها نمی توانند مسائل را از زاویه دید دیگران ببینند و باید قوانین را خیلی روشن برای آن ها بیان کنید و مسائل را به صورت ساده و طوری که زاویه دید آن ها قابل درک می باشد برای آن ها توضیح دهید، در این سن باید در مورد تاثیر کارشان و احساسی که در دیگران به وجود می آورد توضیحات بیشتری بدهید برای مثال اگر دم گربه را بکشی خیلی دردش می گیرد.

این توضیحات بر روی پروش هوش هیجانی کودک تاثیر بسیاری می گذارد و کمک زیادی به فرزند می کند، در این سن توجه دیگران به کودک بسیار برای کودک مهم می باشد و شما تا می توانید رفتاری مثبت نشان دهید و کودک را تحسین کرده و به او پاداش دهید.

منبع : سن تربیت کودک

بازدید : 193
جمعه 31 ارديبهشت 1400 زمان : 13:09

ازدواج یک تصمیم مهم در زندگی هر انسانی است که به طرق و اشکال مختلف صورت می گیرد. ازدواج فامیلی یکی از اشکال ازدواج است که برخی از خانواده ها تاکید زیادی روی این مسئله دارند که ازدواج فامیلی باید صورت بگیرد.

یکی از ملاک هایی که برای ازدواج در نظر گرفته شده است و روانشناسان تاکید زیادی بر روی آن می کنند، شباهت های فرهنگی و کم بودن فاصله طبقاتی بین زوجین است و زمانی که دو فرد از دو فرهنگ مختلف تصمیم به ازدواج با یکدیگر می گیرند، این نگرانی وجود دارد که اختلاف فرهنگی و عدم آشنایی با فرهنگ های یکدیگر، باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی بین آن ها شود. در مقابل چنین ازدواجی، یعنی ازدواج با فرد غریبه و فرد متفاوت با فرهنگ خانودگی، ازدواج فامیلی وجود دارد.

خانواده ها و ازدواج فامیلی

ازدواج فامیلی ازدواجی است که زوجین جد یا نیای مشترک با یکدیگر داشته باشند. ازدواج دختر عمو- پسر عمو، دختر خاله – پسرخاله، دختر دایی – پسر عمه، پسر دایی – دختر عمه، از این دست از ازدواج ها هستند.

پیشنهاد مشاور:مدت زمان آشنایی قبل ازدواج

البته ازدواج فامیلی فقط محدود به این موارد نمی شود و اشکال مختلف دارد و همانطور که ذکر شد وجود جد یا نیای مشترک است که ازدواج فامیلی را نشان می دهد.

در ازدواج فامیلی به این دلیل که نگرانی در مورد اختلاف فرهنگی وجود ندارد، ممکن است اینطور تصور شود که این نوع ازدواج، می تواند یک ازدواج موفق و تمام عیار باشد.

همچنین افرادی که تاکید زیادی بر ازدواج فامیلی دارند، می گویند که ما ترجیح می دهیم با خانواده و فردی وصلت کنیم که به اندازه کافی نسبت به او شناخت داریم و همین امر می تواند باعث مقاومت شدید فرد نسبت به وصلت با غریبه ها باشد.

طبیعی است که گاهی اوقات خانواده هایی با این تفکر، با ازدواج فرزندشان با افراد غریبه مخالفت می کنند و اگر دختر یا پسرشان قصد داشته باشند با فردی غریبه ازدواج کنند، بدون بررسی شرایط و ارائه دلایل منطقی، با فرزندانشان مخالفت می کنند و حاضر به چنین وصلتی نمی شوند و حتی در صورت رضایت با اکراه به این نوع ازدواج راضی می شوند.

ازدواج فامیلی

در مقابل برخی دیگر هستند که به این نوع ازدواج (ازدواج فامیلی)، دید کاملا منفی دارند و معتقدند که ازدواج فامیلی می تواند تبعات جبران ناپذیری از جمله اختلالات ژنتیک و معلولیت فرزندان و همچنین ایجاد مشکل و تفرقه بین فامیل را در پی داشته باشد. در این صورت است که اگر در خانواده ای با دختر عمو و پسر عمویی یا دختر دایی و پسر عمه ای به یکدیگر علاقه مند شوند، ممکن است با مخالفت شدید خانواده شان مواجه شوند و برای ازدواج با هم راه سختی را پیش رو داشته باشند.

اما سوال اینجاست که دیدگاه و تفکر کدامیک درست است؟

آیا ازدواج فامیلی سراسر مزیت است یا اینکه حقیقتا معایب جبران ناپذیری دارد؟

آیا در ایران نیز بهتر است که مانند برخی از جوامع از جمله تاجیکستان به طور کل، ازدواج فامیلی را منع کنند یا طبق رسوم افراد بختیاری، این ازدواج را بیشتر مرسوم کنند و به این جمله که عقد پسرعمو – دختر عمو را در آسمان ها بسته اند اعتماد کنند؟ به راستی کدامیک بهتر است؟

طبیعتا داشتن دیدگاه سیاه و سفید در هیچ موردی درست نیست. اینکه ما مطلقا یک چیز را سیاه ببینیم و آن را کاملا بد بدانیم یا یک چیز را کاملا خوب و بدون عیب بدانیم، می تواند منجر به دیدگاه متعصبانه و به دور از منطق در ما شود.

مانند دیگر موارد، ازدواج فامیلی نیز مزایا و معایب مخصوص به خود را دارد و اگر با مزیت ها و معایب آن آشنا باشیم و آگاهانه رفتار کنیم می توانیم به درستی در اینباره تصمیم گیری کنیم.

مزایای ازدواج فامیلی

  • تناسب میان خانواده ها

یکی از مهمترین مزایای ازدواج فامیلی تناسب میان خانواده ها است. تناسب در فرهنگ، رسومات خانوادگی و احتمالا تناسب در طبقه اجتماعی می تواند یکی از مزیت های ازدواج فامیلی باشد که این امر می تواند مشکلات ناشی از تفاوت فرهنگی را به حداقل برساند. در نتیجه این تناسب نیز، ثبات زناشویی بین زوجین بیشتر خواهد بود.

  • شناخت

زمانی که دو فرد غریبه تصمیم به ازدواج با یکدیگر می گیرند، نیازمند مدت زمان زیادی هستند تا بتوانند به شناخت مطلوبی نسبت به هم و خانواده های یکدیگر پیدا کنند. در ازدواج با افراد غریبه گاهی پی بردن به سابقه خانوادگی فرد که ممکن است بر زندگی آینده زوجین تاثیر داشته باشد دشوار است، اما در ازدواج فامیلی چنین مشکلی وجود ندارد و خانواده ها یکدیگر را به خوبی می شناسند.

  • انتقال ارزش های فرهنگی خانواده ها

این مسئله برای خانواده هایی مزیت حساب می شود که اهمیت زیادی به انتقال ارزش های خانوادگی به نسل های بعدشان می دهند. ازدواج فامیلی می تواند سبب محقق شدن این فرایند، یعنی انتقال و حفظ ارزش های خانوادگی به نسل های بعد شود. همچنین برخی معتقدند که ازدواج فامیلی می تواند سبب شود که اموال و دارایی ها، درون خانواده حفظ شود و به نسل های بعد انتقال یابد.

  • مذاکرات و گفت و گوی راحت تر و توافق بیشتر

گفت و گو در مورد میزان مهریه، جهیزیه، هزینه های عروسی و غیره از جمله مواردی هستند که در جلسات خواستگاری به آن ها پرداخته می شود.

این اتفاق بسیار شایع است که به دلیل تفاوت در رسومات و عرف خانوادگی و فرهنگی، به توافق رسیدن سر این مسائل بسیار دشوار باشد و حتی سبب ایجاد اختلاف و دلخوری هایی شود. ولی در ازدواج فامیلی توافق بر سر این مسائل بسیار راحت تر اتفاق می افتد و خانواده ها حرف همدیگر را بهتر می فهمند و سریع تر و با چالش کمتری به توافق می رسند و همین امر می تواند باعث پیشگیری از بروز بسیاری از مشکلات شود.

معایب ازدواج فامیلی

  • ایجاد بیماری های ژنتیکی در فرزندان

یکی از مهمترین معایب ازدواج فامیلی، ایجاد بیماری های ژنتیکی در فرزندان است و هرچقدر این نسبت خویشاوندی نزدیک تر باشد احتمال بروز بیماری های ژنتیکی بیشتر است. در واقع همین موضوع است که باعث شده است برخی از ایالت ها این ازدواج را به طور کلی منع و غیر قانونی اعلام کنند.

وجود نقایص و اختلالات مادرزادی در این نوع از ازدواج بیشتر از دیگر ازدواج ها است و حتی اگر این نقایص ژنتیکی در فرزندان بروز پیدا نکنند در نسل های بعد احتمال بروز معلولیت وجود دارد.

  • دخالت و نقش بیشتر خانواده ها در زندگی زوجین

در این نوع ازدواج ها، دخالت خانواده ها در روند زندگی زوجین بیشتر است و می توان گفت که خانواده ها نقش پررنگ تری را ایفا می کنند. گاهی این دخالت ها از خانواده های دو طرف گسترده تر و فراتر می شود و حتی به کل اعضای فامیل کشیده می شود و همین امر می تواند سبب درماندگی زوجین شود.

منبع : نکاتی که باید در مورد ازدواج فامیلی بدانید

بازدید : 175
پنجشنبه 23 ارديبهشت 1400 زمان : 21:11


جرات مندی چیست، چگونه جرات مند باشیم؟

جرات مندی چیست و چه کمکی به ما می کند؟ یکی از مهارت های اصلی زندگی که باعث می شود با دیگران تعامل موثر و بهتری داشته باشید جرات مندی می باشد، فردی که جرات دارد در طول زندگی موفقیت های بیشتری را کسب می کند و بهداشت جسمی و روانی بالاتری را تجربه خواهد کرد، یکی از کارکردهایی که این مهارت دارد در نه گفتن به جا بسیار کمک می کند و مفید می باشد.

در واقع جرات مندی کمک می کند در صورتی که می خواهیم روابط احترام آمیز خود را با اطرافیان حفظ کنیم به درخواست های نا به جا آن ها به شیوه درستی جواب منفی بدهیم، اگر می خواهید اطلاعات بیشتری در زمینه جرات مندی به دست آورید باید این مقاله را به طول کامل مورد مطالعه قرار دهید.

جرات مندی چیست؟ انسان جرات مند کیست؟

به انسان هایی که به طور منطقی می توانند از خود دفاع کنند و توانایی نه گفتن در مقابله خواسته های دیگران را دارند، انسان جرات مند یا جرات ورز نامیده می شود، این افراد زمانی که از حقوق خود دفاع می کنند به گونه ای رفتار می کنند که حقوق دیگران حفظ شود و مورد تجاوز قرار نگیرد و هم چنین اجازه نمی دهند دیگران سودجویی کنند.

این مهارت نیازمند این است که بتوانید جوانب اعتدال را رعایت کنید، برای به دست آوردن حق و حقوق خود پرخاشگری نکنید و شخصیت منفعلی نداشته باشید در این زمینه توصیه می شود تا مهارت های نه گفتن را به خوبی یاد بگیرید.

تفاوت جرات مندی با پرخاشگری و انفعال چیست؟

جرات مندی به معنی آن نمی باشد که شخصیتی پرخاشگر داشته باشید و با شرایط به صورت منفعلانه برخورد کنید در واقع جرات مندی شیوه ای معتدلانه می باشد تا بتوانید حق خود را بگیرید.

برای این که بتوانید این مسئله را به خوبی درک کنید در ادامه این مقاله توضیحات بیشتری در مورد شخص پرخاشگر و منفعل بیان شده است که به شما کمک می کند.

انسان پرخاشگر

افراد پرخاشگر نمی توانند گفت و گو سالمی داشته باشند و مشکل خود را با حرف زدن منطقی حل کنند به همین دلیل آن ها درگیر دعوا و نزاع با دیگران می شوند در بسیاری از اوقات آن ها جرات مندی را با خشونت اشتباه می گیرند و حق و حقوق خود را نادیده گرفته و در پی گرفتن حقوق دیگران می باشند.

پرخاشگری همیشه به شکل فیزیکی نشان داده نمی شود بلکه احتمال دارد به صورت کلامی و رفتاری مثل فحش دادن و داد زدن ابراز شود و فرد در این موقعیت به خاطر عصبی بودن رفتار ناپسندی انجام می دهد.

انسان های منفعل

انسان های منفعل افرادی هستند که توانایی ندارند حرف های خود را بیان کنند، آن ها به ظاهر فروتن و مهربان می باشند و درخواست های همه را می پذیرند و با هر کار و هر چیزی به خوبی موافقت می کنند اما در درون خود راضی نمی باشند و بسیار ناراحت و آزرده هستند.

انسان های منفعل احتمالا نسبت به حقوق خود آگاهی ندارند یا با وجود آگاهی توان بیان جرات مندانه حرف های خود را ندارند و صدای آن ها همیشه آرام است و دائما حرف های خود را پس می گیرند و در حال معذرت خواهی می باشند.

مسئله و دلیلی که می تواند باعث شود تا فرد شخصیت منفعلی داشته باشد ترس از ناراحت شدن دیگران و به هم خوردن رابطه دوستی آن ها می باشد، علت دیگر آن این موضوع می باشد که فرد به حق و حقوق خود آگاه است هم چنین توانایی دفاع از آن ها را دارد اما می ترسد مورد قضاوت دیگران قرار گیرد و دیگران او را به عنوان فردی خودخواه و تندخو بشناسند و به همین دلیل از این کار امتناع می کند.

در این راستا فرد باید مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهد تا رفتار های او به مرور زمان کاهش یابد و بتواند از حق خود دفاع کند و به راحتی با دیگران به گفت و گو بپردازد.

منبع : جرات مندی چیست

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 545
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 742
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1289
  • بازدید ماه : 5479
  • بازدید سال : 1665591
  • بازدید کلی : 5161866
  • <
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی